تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
سیزدهم اسفند ماه ۱۳۸۵
تجمع زنان جلو دادگاه انقلاب به خشونت كشيده شده و عده اي هم دستگير شدن...توي اسامي بازداشت شده ها اسم آشنا زياده.چقدر بده آدم اينجور موقع ها ياد كاراي نكرده ش بيفته.نوشين چند بار اومد بيمارستان براي بهادر.خوب كه شد ميخواستم بهش زنگ بزنم.هي امروز و فردا كردم و حالا.....چند تا آدم ديگه هم تو اون ليست لعنتي هست كه خيلي وقت بود كه بايد حالشونو ميپرسيدم..
ياد محبوبه عباسقلي ميفتم.اولين بار توي يه كارگاه يه روزه خشونت جنسي ديدمش.وقتي راجع به دختر 14 ساله اي حرف ميزد كه به اميد حمايت مالي با مردي نامزد كرده بود و مرد و 10 12 نفر از دوستانش بعد تجاوز دست جمعي به او 700 تومن(تك تومني) بهش داده بودن.اينجا كه رسيد صداش شكست و بغضش تركيد.همه يادشون موند در صورتي كه تو مواردي كه اون روز بررسي شد چيزاي بدتري هم بود ولي صداي محبوبه يه چيز ديگه بود.موقع انتخاب كردن كلاساي بعد از ظهر اول از همه مال اونو انتخاب كردم.دبيرستاني بودم.خيليم با هم حرف زديم.آخريم بار تحصن جلو دانشگاه ديدمش،با همون شور و حال!بلند گو دستي دستش گرفته بود و فرياد ميزد!!بعيد ميدونم منو يادش باشه.اميدوارم زود تر آزاد شه و بازم ببينمش.هر جا هست موفق باشه.

.اصلآ حس نوشتن ندارم كلي تحليل و تفسير و چيزاي اينجوري همه جا هست كه ميشه خوند.من مغزم نميكشه...انگيزه اي ندارم يعني