تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
محض اینکه یه گیری به یه چیزی داده باشم چونکه من اصولآ آدم گیری هستم و اینو همه میدونن و همه هم باهاش عین مسائل تستیکولارشون برخورد میکنن ،الان گیر دادم که هرچی دیانت رسمی و غیر سمی روی سیارات هست رو با این جرثقیلها که یه گوی آهنی گنده داره و توکارتون رود رانر هست بریزم پایین یعنی بعد از خراب کردن میدون آزادی و بانکها و ساختمون وی.او.ای این در برنامه بعدی هست بَلکَندم که جلوتر.من اگه خدا بودم اول از همه کلآ فانکشن مغز و اعصاب رو یه جور دیگه ای دیزاین میکردم و اول چاله چوله های عصبی رو پر از پاستیل میکردم واسه روز مباداو ارتباط انتهایی مغز رو با اعصاب تبدیل به نقطه کور میکردم.روح رو هم کلآ حذف میکردم و جاش فضای سبز میساختم با سرویس بهداشتی مفصل.من اگه خدا بودم کلی کار مفید دیگه میکردم که همه خوشحال بشن و باهام دوست باشن نه اینکه بیام گیر بدم که چرا گل روی پرده سرخ و سفید و زرده و هی سرمو بکنم توی زندگی و رختخواب و لیوان مردم و هی نظر بدم.خداییش این خدا بیشتر از من گیر میداده ولی همه دوسش دارن.اونم به دلیل اینکه اون موقع اینترنت و تپش و اسمس و بلاگ اسپات و فشن تی وی نبوده و حالا که هست فک کنم خودش بی خیال شده ولی نون رو نو سفره ما گذاشته و جیم شده ومن با اینکه میتونم درکش کنم که بعد عهد عتیق فرستادن تورات میتونسته به مثابه حرکت خوشگل زدن باشه ولی باهاش قهرم چه برسه به ادامه ش که دیگه خیلی قهرم.اونم چندوقته کونشو کرده به من و کاری به کارم نداره مگه توی تعطیلات که میاد خونه ما عید دیدنی
برای بابا و این نصف روز تنهایی بابا و دختری و حرفهایی که بعد چند سال ، بالاخره ،خونه تکونیشون کردیم
آرزوی خوشحالی و سلامتی برای همه
بوی عیدی بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم

پی نوشت: پست هل هلی قبل عید عین بقیه کارهام ، بعد از دید و بازدید اموات و قبل از رسیدن به زنده ها.سال نو مبارک
مکرمه ابراهیمی، محکوم به سنگسار، پس از 11 سال، ساعت 8 شب دوشنبه، 27 اسفند از زندان چوبیندر قزوین آزاد شد


عدالت برای همه



من چون بلاگرم با مشکل باز میشه نمیتونم لینک بدم.آدرس خبر کامل اینجا هست
http://meydaan.org/Showarticle.aspx?arid=502
روز رای گیری حالم خراب بود و کله سحر گفتن که زود بیاین بیمارستان و اتوبوس چپ کرده و شلوغه و این خزعبلات.من و نگین و فرناز ( البته نگین با توسری چون اولش تحریمی بود ، این است دموکراسی من! )شناسنامه به دست هیچ غلطی نتونستیم بکنیم.من که تو باغ نبودم و اون دو تا گیلاس هم نمیدونستن که نمیشه از قزوین واسه نمایندگان تهران رای داد.خلاصه همینجوری هم دیر رسیدیم و فحش مبسوطی خوردیم ، موندن در صف ملت زیادی در صحنه که دیگه هیچی.خلاصه تلاشمون واسه شناسایی قزوینیان اصلاح طلب هم ناکام موند ( گویا خاتمی تو قزوین خطر یارکشی رو تقبل نکرده) و با لب و لوچه آویزون تصمیم گرفتیم هر کس یه نفراز آشناهاشو که دو دل بود با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری راضی کنه به نمایندگی از ما برن رای بدن.من کی رو راضی کردم بماند.حوصله بحث انتخاباتی ندارم هیچ ، وبلاگ نخوندم این مدت به جز آلوچه خانوم که پسندیدم.فقط بگم که ریاست جمهوری رای ندادم و از سگ پشیمون ترم نه واسه اینکه محمود الان رئیس بامبوله،چون تو اون مقطع یادم رفته بود که این مملکت جای این سوسول بازیای من از اساس و بن و از نقطه نظر افلاطون یا بقراط و بنای انتخابات آزاد و ایده آلهای کشک نیست.جای اینه که بتونی حدس بزنی فردا زنده ای یا نه.جای جون کندنه.مثل وقتیه که یه ونتیلاتور داری و دوتا مریض که یکیشون حتمآ میمیره و یکیشون شاید بمیره.اگه بشینی بگی من به عنوان اعتراض به کمبود امکانات و عدم رعایت حقوق انسانی بیمار کار نمیکنم چی هستی؟ جالب هستی! اینه که میگم همیشه نمیشه نایس بود همینه ها ، یعنی باید بکارنت بالای سر بیمار تا آمبو بگ بزنی تا جونت در آد و حرف اضافه هم نباشه.چطور تا وقتی زور بالای سرمون هست خفه خون مرگ میگیریم ولی تا جایی میرسه که انتخاب با خودمونه (یه کوچولو با خودمونه، دکورش با خودمونه ، چه میدونم) یادمون میاد این انتخاب مدلش ایده آل ما نیست؟ باز رسیدیم سر راه حل عملی که باید چیز کنیم یعنی فقط به اون فکر کنیم و بحث حوصله سر بر قبلی .بماند.حداد عادل فعلآ اوله.یاد خرداد 84 افتادم که با دوستان چقدر بحث و دعوا کردیم که آیا تورا من چشم در راهم یا اینکه من از یادت نمی کاهم؟! و تا چند ماه مونده به تحلیف "این محموده ، این محموده " هنوز یا هم قهر بودیم
هفته آخر اتحاد ملي انسجام اسلامي ويا شايدم برعکس انتخابات ميباشد ومن هنوز براي هيچ غلط خاصي تصميم خاصي نگرفتم ولي در هر حال ميدونم که سال ديگه زمستون همگي از سرما يخ ميزنيم و سقط ميشيم.الان حاضرم هر کي دم دستمه رو با يه گرين کارد تاخت بزنم.شوخي کردم ولي ظهراانقدر اي ايران ايران دامان پاکت فلان فلان محمد نوري رو از سيماي خانواده گوش دادم دارم اوغ ميزنم
چرا اينقدر در برابر ابراز قدرت ضعيفم؟ اين ضعف من از کجا مياد ؟ از پدرم ؟ مادرم ؟ وطنم؟ از....؟نه از هرجا بياد از اون نمياد!اميدوارم اين دفعه که بياد اورژانس مستقيم ببرنش واسه سي پي آر