تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم

انقدر حالم خوبه که خودمم باورم نمیشه..خوشحالم که تونستیم محترمانه به یه نتیجه ای برسیم و همکاریمونو حفظ کنیم.چون هردو به کمک و دوستی همدیگه نیاز داریم.کلی نقشه خوب تو سرمه و شوق و ذوق دارم.درسام با اینکه سخت تر و زیاد تر شده اما خیلی جذاب تر از قبل شده.کلاسای ورزشمو شروع میکنم و چند تایی شاگرد برام پیدا شده.برای دانشگاه و مجله ها کلی نقشه کشیدم.یه گروه غیر دولتی پیدا کردم که میخوام فرمهای کمپین یک میلیون امضا رو ببرم براشون همچنین برای بچه های دانشگاه.بعد مدتها ارتباطمو با مامان و همکاراش دوباره برقرار کردم برای مقاله ها و سایتاشون. بهادر هم اوضاع خوبی داره و تصمیم گرفته این سه ماهو فشرده بخونه و امسال پیش دانشگاهیو تموم کنه و سال دیگه کنکور بده و قضیه برخلاف ترس و لرز من کاملآ مسالمت آمیز حل شد.به عنوان حسن خطام خوشی لاک پشتمم پیدا شد.دیگه چی...؟؟هیچی مرگ میخوای برو گیلان :))) خیلی خوشحالم