یه وقتی آدم یه چیزایی میخونه یا میشنوه که تا ته ته ته ته....دلش (هان بی تربیت فکر کردی میخوام بگم کجاش؟) میسوزه که یه گنده ای جواب یارو رو بده ولی مصلحته که نده.یا اصلآ ارزشش رو نداره ولی من خودم از اون آدمایی هستم که بعضی حرفا قلقلکم میده.بگذریم.ما قردا عازمیم به ولایتمون.آخر هفته خود را چگونه گذراندید؟ هیچی خوردیم و خوابیدیم و چاق شدیم و درسم نخوندیم.یک نی نی گونگولی جینگیلی به اعضای خونواده دایی من اضافه ضده که عبارت است از یک توله سگ حدودآ سه هفته ای که هنوز ندیدیمش و جنسیتش هم هنوز بر ما محرض نیست ولی داریم عصری میریم که ببینیمش و خیلی ذوق داریم و امروز که رفته بودیم خرید (من و دختر داییم)هی از خودمون ذوق در میکردیم و گاهی حتی خلق الله رو شکل سگ میدیدیم.یه سگه هم تو آریاشهر دیدیم صاحبش بهم گفت خانوووووووووم سگم از شما خوشش اومده...نمردیم خاطر خواه سگی هم پیدا کردیم.آقای دوست جون دیشب یه شعری واسم فرستاد که دلم براش کباب شد.آخی ی ی ی ی ی جوجه جونم غصه نخوریا من پیشتم