تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
شب از نیمه گذشته ست.شب بدیه.از اون شبهایی که پر از فکرای موذی و خاطره های بده که هیچ جور یقه آدمو ول نمی کنه.هر جوری میخوای بی خیال قضیه شی و فکر نکنی و کپه مرگتو بذاری نمیشه که نمیشه که نمیشه.هر چی میخوای آدمای مختلفو که میان تو ذهنت با جانم و عزیزم و الان نه و گور بابات دک کنی و راحت شی نمیشه.هر چی میخوای فکرای کثافت نکنی و اوقاتتو بی خود به گند نکشی نمیشه.اینه که انرژیتو هدر نمیدی و ول میدی تا یه شبم اینجوری بگذره. و می شی یکی مثل امشب من