تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
بیست و هفتم خرداد ماه ۱۳۸۶
اگه پارک وی رو دیده باشین و مثل من حرص خورده باشین و خودتونو فحش داده باشین که چرا باز پاتونو گذاشتین تو سینما واسه دیدن فیلم جیرانی، مسلما از این نقد نیما حسنی نسب هم خوشتون نمیاد.شخصآ نقدای حسنی نسبو نمیپسندم ولی توجیهایی که برای افتضاح جدید جیرانی آورده دیگه از همیشه بدتره.حتی بر فرض قرار گرفتن پارک وی توی ژانری که سینمای ایران و خود جیرانی تجربه ش نکردن و قدمای اول رو برمیدارن یعنی ژانر وحشت (که به نظرم فیلم بیشتر کمدی بود تا تریلر) بازم خطاهای فاحش و ایرادای اساسی فیلم رو کاور نمیکنه.چون کار فیلم از ایرادات تکنیکی توی سینمای وحشت ،مثل آبکی بودن پلان های باصطلاح ترسناک و استفاده از شربت به لیمو به جای خون و گریمای النگ دولنگی ، گذشته.ایراد خیلی قبل تر از ایناست.ضعف وحشتناک فیلمنامه ست (ایراد همیشگی جیرانی) و نبودن دو خط قصه معقول واسه دو ساعت فیلم.ایرادای سر دستی مثل دختری که یه هفته ای عاشق یه خل توی خیابون میشه ، خونواده ای که با وجود مادر مثلآ تحصیلکرده و بابای پولدار آنچنانی دخترشونو سه سوته شوهر میدن وعاشق ابلهی که برای فراموش کردن عشقش میاد شاهد عقدش بشه و ....دیالوگ بی نظیر فیلم اونجاست که دارن راجع به آقای خواستگار و پسر دایی دختره حرف میزنن مادره میپرسه : حالا صدرا و کوهیار چه فرقی دارن؟!! راستش مامان من دکتر روانپزشک نیست ولی اگه یه روز برم خونه و بگم همین امروز عصر یه بابایی که یه هفته پیش تو خیابون باهاش کورس گذاشتم و ممیخوام مزدوج بشم باهاش داره میاد خواستگاری ساطوریم میکنه میده گربه ها بخورن بقیه شم میریزه زیر درخت خرمالوی تو باغچه!حتی فیلمنامه برای توجیه روانپریشی های قاتل دلیلی دستمالی شده تر و بی منطق تر از روانی بودن او مثلآ چون تو بچگی مادرشو با 4 تا مرد دیگه دیده پیدا نمی کنه و الی آخر.حالا به همه اینا بازی های در پیت رو اضافه کنین،نیما شاهرخی که مثلآ قراره خوش تیپ خطر ناک باشه بیشتر شبیه سوسولهای عشق افه از آب در اومده،بازیگر نقش دختره (اسم شریفشون یادم نیست) موقعی که داره مثلآ انتقام میگیره با لحن حلزون آب پز حرف میزنه و موقعی هم که قراره یه دختر شوخ و شنگ و شیطون باشه بیشتر خل مشنگ به نظر میرسه.شریفی نیا رو نمیگم چون از قیافه ش خوشم نمیاد (!) بقیه هم که تکلیفشون خیلی معلومه.خوب دیگه غرغر بشه.فقط با پول بلیط یه بسته گنده پاستیل ترش میشد خرید که به صرفه تر بود !!!
2 Comments:
Anonymous Anonymous گفته:...
سلام
چه عجب این نظر کده درست شد.
من این فیلم رو ندیدم ولی با توصیفات شما مطمئنا دیگه پول نمیدم واسش.
جالبیش اینه که جناب جیرانی استاد فیلمنامه نویسی هم هست.
از توصیفاتت خیلی خوشم میاد."ساطوری میکنه میده گربه های بخورن".
درضمن معلوم شد تو خونتو درخت خرمالو هم دارین....
خوش باشی

Anonymous Anonymous گفته:...
سلام
خواهش میکنم.قابلی نداشت
در ضمن مرسی از لینک
فقط اسم وبلاگم آدمیات هست نه آدمیت
خوش باشید