تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
یازدهم تیر ماه ۱۳۸۶
تازه یادش افتاده بهش میگفتم چرچیل و میگفت نه.از معدود بارایی بود که بهش بر خورد اصلا.منم عین خودش قصدمو شکستم و یه کامنت پدر مادر دار واسه ش گذاشتم که ...چقدر یخه.چقدر می تونه جلو خودشو بگیره،جلو چشماشو که نگاهم نکنه.خر احمق دیوونه چرچیل سیاست باز بدجنس بی رحم سنگدل، هنوز دوستت دارم یه کمی

___________________________________________________

از بچگی یه چیزیو که نمیخواستم ، بغ میکردم و حرف نمی زدم.مدل لج کردنم بود.هنوزم این اخلاقو دارم.خیلی ضایع ست.عالم و آدم میفهمن.هنوزم زود عصبانی نیشم.هنوزم بی سیاستم.تو ذاتم نیست بعضی دوزو کلکا حالا گیرم دوست دختر لاو لاو بزرگترین چرچیل دنیا بوده باشم یه زمانی
امروز تو جلسه آزاد فکر بعدی گند زدم


_____________________________________________________


وسط هیر و ویر با ساناز و پروانه راجع به ختم 24 ساعته مهستی از طپش که گویا بعد از اینکه من و آناهیتا دیدیم یه 24 ساعت دیگه هم ادامه داشته ، تو تعاونی اونقدر خندیدیم که ترکیدیم و سگ سگی منم یه کم کمتر شد.خداییش هرکی هرچی بگه من هنوزم"خدا خواسته" رو از مهستی دوست دارم.من ز خدامه پیش تو بمونم....همینجوری خوشم میاد.کسی هم توهم نزنه،به قول آلوچه جونم گفته باشم...!! (دونقطه دی)ئ
3 Comments:
Blogger nana گفته:...
تا همین دیشب همونایی که اون شب دیدیم رو نشون می دادن من دارم تدفین بالا می یارم .
تو خوبی راستی ؟ امتحان چطور شد

Anonymous Anonymous گفته:...
چي شد به اينجا رسيدم؟
كشف خوبي بودي.
:)

Anonymous Anonymous گفته:...
سلام
من که هیچی نفهمیدم
خب طبیعی هم هست
راستی آدرسم عوض شده ها
(آدمیات سابق)