تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
بیست و چهارم تیر ماه ۱۳۸۶
نشستن روی بالکن تو هوای نه گرم و نه سرد ، بعد خوندن یه کتاب خوب که حوصله نمیکردی تمومش کنی ، دیدن یه فیلم خوب که وقت نمی کردی ببینی ، پکهای آروم به سیگار توی دستت ،غوطه خوردن تو آرامشی که خیلی ساده به دست اومده و نگاه کردن هوایی که روشن میشه،روزی که با هیاهو ودردسراش از راه میرسه و آرامش دم سحر عین دود سیگار دوباره محو میشه