این روزا خیلی فکرای مزخرف میکنم.مثل قبل.تازه از شرشون خلاص شده بودم.اتفاق جدیدی نیافتاده ، تابستان گرم و تنبل و کرخت و بی تحرک میگذره.کل دلخوشیم به 3 مرداد و اکران سنتوری بود که فعلآ به باد رفت.هر کار کردم نشد ساکنین باغ آلوچه همسایه دیوار به دیوارمون بشن ولی خوب بازم بهمون نزدیکن.چیز خاصی ندارم که بگم.فقط دلم واسه وبلاگم تنگ شده بود.
پی.نوشت:باز از اون پستای تنبلی و لوسی گذاشتم!واسه همین امروز رفتم نزدیک ترین کلاس ورزش اسم نوشتم ، میخوام برم اسکیت بخرم و در یک اقدام متحورانه برم کلاس که میدونم همگی سن و سال بچه های منو دارن !!! ولی میخوام این کارو بکنم.به اضافه اینکه کارمو با خانه کودک پامنار شروع کنم....خوووووووب الان که نگاه میکنم میبینم اوضاع همچین هم بد نیست
از 8 زندانی روز 18 تیر امسال 5 نفر آزاد شدن که
شرح شکنجه هایی که شدن روی سایتها هست. و سه نفر دیگه هنوز تو زندانن
بهاره هدایت» مدلی قابل اتکا برای نسل جوان، نوشین احمدی خراسانی