تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
سی ام مهر ماه ۱۳۸۶
هی هی هی ، ای بابا همه اذیتم میکنن
بهاران عزیزم امیدوارم بعد 2 هفته اطراق کردن در قز و آسفالت شدن در ناحیه دهن امتحانتو خوب بدی فردا
آره آلوچه جونم قلبم شکسته آخ آخ آخ غمخواری ندارم وای وای وای ، اینا به کتار ، شام و نهارم باید درست کنم ، اتاقم باید مرتب کنم ، هی هی هی
1 Comments:
Anonymous Anonymous گفته:...
این وظایف روزانه وقتی حال روحی آدم خوب نیست انجام دادنش سخته...اما ول کردنشون اوضاع رو بدتر می کنه.