تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
یک هفته ای نمبودم و نمیشد که چیزی بنویسم.یک شبهایی واقعآ دلم میخواست یک چیزی بنویسم
راستش مثل همه چیزهایی که یکهو همه جا را میترکانند دوست داشتم صبر کنم تا تب سنتوری هم یک کمکی بخوابد و علایم حیاتی بیمار پایدار شود!چیز دیگر هم اینکه صادقانه این یک هفته بیمارستان سنتوری را کامل پراند! بی تعارف
از قاچاق فیلم و جیزه یا نه و ما آقا دزده ایم و آیا سایر مسائل چگونه میگردد و ایناهیچ حوصله ندارم حرف بزنم.خسته م از این ملت مخالف خوان که بگی راسته میگن کجه ، بگی کجه میگن بابات کجه خیلی هم راسته.اینوریش کنی اونوریه و بالعکس.متخصص در گه مالی همه چیز.فلسفه فافی از دهانه تا فیها خالدون همه چیز.دوکلمه حساب من این بود که بابا جان از روی کنجکاوی و علاقه و اشتیاق و بیکاری و تعصب و هر چی که دوستش دارید بنامید ، خیلیا این فیلمو میبینن ، وقتی صاحب سود مالیش درخواستی رو داشته خوب داشته دیگه ، بله از لحاظ اجتماعی -هنری-فرهنگی -سیاسی -تئوریکی-هموروئیدی قاچاق فیلم چیز اخیه و اصولآ مگه قیلم گرس و شیشه ست که قاچاق شه ولی حالا الان راه حل پیشنهادی اینه.من دارم با تو راجع به عدسی صبحونه امروز صحبت میکنم و تو با من از افق های دوردست کانسپچوال آرت که توی نیمرو میبینی سخن میگویی جان من.پدر من و نمیفهمی که من گشنه ام است و میخوام دو لقمه کوفت کنم و برم پی بدبختیم.این ملت حالا حالا ها نمیخواهد یاد بگیرد که راه حل عملی را باید ارائه کرد ، انتخاب کرد ، رد کرد ، چیز کرد نه راه های علمی تخیلی را.ببخشید انقدر جفنگ گفتم.یک کمی قاطی میباشم و خیلی این مدت سر این موضوع بحث کردم.فکر میکنم عین بقیه چیزا باید شیرجه تو دموکراسی زده ، ول بدیم هرکی هرکار دلش میخواد بکنه
خود فیلم...خوب دوست دارم بی تعصب بگم شوق و ذوقم که خوابید تالاپی خورد تو ذوقم.نتونستم عین حرف همیشه خودم این فیلمو فقط یه قیلم مستقل ببینم.خیلی جاها بی اختیار میگفتم : واه!مهر جویی و اینجوری؟!صحنه ها و اپیزودا بهم نمیخوردیعنی ارتباط منطقی نداشت.انگر فیلم یه جایی میبرید!.رابطه علی و هانیه ، علی با خونواده ش ،سیر زوالی که این آدم طی میکنه هیچ کدوم به اصطلاح "در نیومده بود" ! بیسلیقگی هایی که از مهرجویی بعید بود تو دیالوگا، طراحی صحنه ، لباساراستش تو نقد یه فیلم زیاد وارد نیستم.بیشتر حسی چیزایی رو میبینم.ولی خطاها فاحش بود.جنس فیلم ، به مهرجویی نمیخورد.به نگاه دقیق و ظریفش، به دقتش رو ریزه کاریا و جزئیات.راست راستش دلم سوخت واسه اون نگاهی که تو سنتوری گم بود.نبود.
.راستش من تا اونجایی که موسیقی رو میشناسم باید بگم از این نظر افتضاح بود.متاسفم ولی بود.اولآ سنتور با موسیقی پاپ جور نیست،هیچ جوره.اینو صرفآ از نظر جنس صدا یا محدوده نتی ساز نمیگم.این ساز انعطاف پذیر نیست.با هر ترانه و ملودی و ساز همراهی جفت نمیشه.ضمنآ موقعیت علی گنگه.معمولآ کسایی که توی یه ساز سنتی استاد و خبره هستن ژست و مدلشون با نوازنده های دیگه خیلی فرق داره.خوب و بدش بماند.علی سنتوری بین یه پاپ استار خفن و یه استاد سنتورموسیقی شناس گیج میزنه.وسط ورجه وورجه های روی سن و رقص نور و حبابایی که میریختن پایین و چه میدونم این اداها،عبا و سنتور چیزی مثل نخود و لوبیا تو شله زرد بود.اون مهمونی بدترین بخش فیلم بود.فضاسازی بد بود.ارکستر پارتی شامل دی جی ، کیبورد،گیتار کلاسیک و الکتریک ، ویولن سل!!! و سنتور؟؟!!یعنی چی اونوقت؟دیگه بیشتر از این بازش نمیکنم بگم اونقدر این چیزا حرصم داد که ترانه های دوست داشتنی فیلم اونقدر که باید بهم نچسبید.
سنتوری رو تو چند دقیقه خلاصه میکنم:صحنه ای که علی توی سفره ابوالفضل دنبال مداد میگرده ، وقتی پدرش میاد خونه ش ، و نگاهی که به هانیه میکنه وقتی که میگه : کاش میشد بیای و به من دل ببندی...
از گلشیفته چیزی نمیگم.با همه دوست داشتنش،ناامیدم کرد.نه فقط به خاطر بازیی که خوشم نیومد.به خاطر هانیه ای که به شدت درکش میکردم ، موندن و رفتنش رو ولی هم فیلمنامه و هم گلشیفته حسابی بی معنی و پا در هوا و نفهمیدنیش کرده بودن.
نمیدونم چرا ولی این چند روز همه ش به فکر سارام.به فضای بی نظیر اون فیلم.به فکر خونه لیلا که حتی حمومشم خوشگل بود!! دلتنگ شدم
1 Comments:
Anonymous Anonymous گفته:...
آی گفتی خانم دکتر. من خیلی سربسته نوشتم. ترسیدم آلوچه خانم ناراحت شه.