تلخون
تو نخوابیده بودی,مرده بودی.میشنوی؟مرده بودی ......سال است که غمت را می پرورم
ای ساروان ، ای کاروان
لیلای من کجا میبری
بابردن لیلای من
جان و دل مرا میبری
ای ساروان کجا میروی
لیلای من کجا میبری
در بستن پیمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان بر پا بود
این عشق ما بماند به جا
ای کاروان کجا میروی
لیلای من چرا میبری
تمامی دینم به دنیای فانی
شراره عشقی،که شد زندگانی
به یاد یاری، خوشا قطره اشکی
به سوز عشقی ،خوشا زندگانی
همیشه خدایا محبت دلها
به دلها بماند به سان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
جکایت ما جاودانه شود
تو اکنون زعشقم گریزانی
غمم را زچشمم نمیخوانی
از این غم چه حالم نمیدانی
پس از تو نمونم برای خدا
تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی ز شاخه غم
گل هستیم را بچین و برو
که هستم من آن تک درختی
که در پای طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش
زخشم طبیعت شکسته
ای ساربان، ای کاروان
لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من
جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی
لیلای من چرا می بری


هیچ وقت شده یه لحظه حس کنی چیزی ، کسی ، جایی رو قبلآ توی خواب دیدی؟ و الان دوباره همون جایی؟نمیدونم چرا از لحظه ای که این آهنگو شنیدم ، میدیدمش.نمیدونم چرا.نمیدونم چه جور قفسی هستم من که درش همیشه بازه